Mittwoch, 21. Juli 2010

منو ، مذهب

دقیقا نمیدونم که چرا مطالب واماکن مذهبی اینقدر در من شور ایجاد میکنند و یا حداقل میکردند. هنوزهم وقتی قرآن خوانی زیبای میشنوم ، موهای تنم سیخ میشود. از دوران نوجوانی ام شروع شد که به کانون توحید (در میدان کندی سابق ، روبرو خانه سابقمان) میرفتم. بعدها هم ، بعد از اسباب کشی از آنجا ، کما بیش در مسجد محله امان رفت و آمد میکردم. از امام مسجدمان هم خوشم میامد.امروز که فکر میکنم راستش نمیدونم برای چی و از چی او

یکی از خاطره های این دوران که از یادم نمیره: از طرف فدراسیون بسکتبال و مربی حال ان زمان عنایت ا.. آتشی برای تیم ملی نوجوانان دعوت شدم. جلسه اول تمرین که حالت انتخابی هم داشت ، در ماه رمضان بود ، در ساعت هشت شب! من که روزه داشتم ، بدون افطاری سر تمرین رفتم. آنقدر ضعیف حاضرشدم که من را سریع خط زدند. موقعیت خوبی که با نادانی از دست رفت. آه

بعد از چند صباحی برای من سوالات زیادی در مورد مذهب بوجود آمد. هر چقدر بیشتر میخواندم و تحقیق میکردم ، بیشتر سوال داشتم و کمتر کسی جواب قانع کننده ای به من میداد. پس از گذشت زمانی ، این سوال و جواب های سر در گم کنننده را رها کردم. در این سرزمین هم علاقه من به مذهب کم و بیش باقی ماند. و با وجود امکانات و آزادی های بیشتر (کتاب ، مقاله ، سخنرانی ، فیلم ، ...) توانستم اطلاعات زیادی هم درباره ادیان دیگر کسب کنم. ولی همان سوالها و همان تردید ها همچنان باقی ماند

بی شک یکی از مخوف ترین چیزهایی که در تمامی ادیان وجود دارد موضوع خرافات است! خرافات وحشتناک ترین حربه ای است که با ان انسانهای بیشماری را معتاد دین کرده اند. چه آنهایی که فکر میکنند برنده شدن تیم فوتبالشان به لطف حضرت زهرا بوده و یا آنهایی که بلند کردن وزنه را عنایت حضرت ابوالفضل میدانند! فقط بیچاره انسانهای واقعا محتاج ، که بعنوان آخرین نور امیدشان پارچه ای دوره میله میبندند و از ته دل دعا میکنند

و در پایان اینکه ، به نظرمن پیچیده ترین و مرموزترین دین مسیحیت میباشد که برای تحقیق تمام مطالب ان یک عمرکامل هم کفایت نمیدهد
!!

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen