Montag, 26. November 2012

گروه های (نیمه) مخفی

ولا چی بگه آدم!! آنطرف دنیا آدمها نمیدونن چرا دنیا اینجوری شده است: صبح بلند میشی قیمت نون ، کره و گوشت و بلیت هواپیما همه دوبرابر شده است. و همه حیران اند و نمیدونند که کی این قیمت ها و ارزها را بالا میکشه. اینور دنیا میدونند که کی به دنیا حکومت میکند و تمام بدبختی ها از کجاست ، ولی کاری نمیتوانند بکنند و یا نمیخواهند بکنند. اخه همه این آدمها و گروه ها کاملا مخفی هستند و هیچ کس نمیداند آنها چگونه دنیا را مورد عنایات خودشان قرار میدهند. یعنی یک جورای هم مخفی اند و هم نه. ما که سر در نیاوردیم

برای مثال بانکی است بنام گلدمن زاکس که می گویند ریشه اغلب بدبختهای پولی از آنجا میباشد. اینطور که معلوم است آنها بودند که یونان را به اینروز انداخته اند و حالا گندش درآمده است. تاسیس کننده اش یک آلمانی-یهودی بوده است. آنها مخترع سهام ، بورس و اینجور چیزها میباشند و تو اینجور کارها دست شیطان را هم از پشت بستاند. دارایی این بانک در سال پیش ٩٠٠ میلیارد دلار بوده است. چند روز پیش یکی از کابارتیست های اینجا درباره آنها صحبت میکرد. حفظ کردن اینهمه اسم با رابطه هایشان هم یک جورای سخته ها

Freitag, 16. November 2012

تاسف آخر

هنگام خواندن مقاله ای از خودم همان سوال نویسنده را کردم: اگر چندی بیش به عمرمان باقی نمانده باشد ، از چه چیزی بیشتر احساس پشیمانی میکنیم؟ این خانم نویسنده که در خانه سالمندان کار میکند این سوال را از بسیای افراد دم مرگ انجام داده است. این پنج جواب بترتیب از همه بیشتر گفته شده اند
جرات نداشتم ان زندگی را بکنم که میخواستم
نباید اینقدر کار می کردم
باید بیشتر جرات میکردم احساسم را بیان کنم
باید بیشتر با دوستانم بودم
کاشکی در زندگیم بیشتر خوشحالی میکردم

در واقع خیلی از انسانها وقتی به خودشون می آیند که دیگر دیر است. البته خیلی ها را هم میشناسیم که در ایام پیری شروع کردن به نمازخواندن بعد از یک عمر مشروب خوری. خوب اینهم راهی است. من خودم بشخصه مطمئن نیستم که بتوانم جواب این سوال را الان بدهم ، هر چند جوابهای بالا یک جورای قلقلکم میدهند

!!