آدم فقط با قلبش خوب می بیند ، چونکه ماهيت اصلی برای چشم نامريي است. اگر باور نمی کنید ، این نمونه جالب از تحريف زيبايي را اینجا ببینید
!!
Kultspot
!!
Kultspot
 همان لحظه در ساعت ۱۰:۳۰ به هواپیمای در فرودگاه زنگ زدم. مورد را تعریف کردم و آقای محترمی که پشت خط بود گفت: بله یک جا خالی است و من باید تا ساعت ۱۱:۳۰ در فرودگاه باشم. از منزل ما تا فرودگاه پنجاه دقیقه راه است. خیلی عجله داشتم. یک ساک دستی کوچک دارم که ان را با یک دست لباس زیر و یک شلوار زاپاس پر کردم و در ساعت ۱۰:۵۰ راه افتادم. بسیار سریع رانندگی میکردم و بلاخره ۱۱:۴۰ در فرودگاه بودم. بعد از خداحافظی ، سریع خودم را به آقای که باهاش تلفنی صحبت کرده بودم رساندم. اولین سوالی که ازم کرد ، عرق سردی را در روی پیشانی من نشاند! رنگ از روم پرید! پاسپورت و شناسنامه ام را یادم رفته بود! وای ، انگار نمیخواست درست بشه. از ایشان پرسیدم که آخرین مهلته من کی میباشد؟ گفت تا ساعت ۱۴. فورا به دوستم آرامی ام زنگ زدم. گفت خودش ان نزدیکی ها نیست ، اما میتونه درست کنه که یکی مدارکم را به آنجا برسونه ، ده دقیقه بعد زنگ بزنم. خیلی ازحرفش خوشم آمد. یک ربع بعد زنگ زدم. گفت که میخواست خواهراش را بفرسته ، اما پیداش نمیکنه! دستپاچه پرسیدم خوب حالا چیکار کنم؟ گفت ناراحت نباش ، کمی مکس کرد ، و بعدش گفت: خانمم میاید. گفتم: چی؟ خانومت! گفت: فکرش نکن ، منتظر باش
همان لحظه در ساعت ۱۰:۳۰ به هواپیمای در فرودگاه زنگ زدم. مورد را تعریف کردم و آقای محترمی که پشت خط بود گفت: بله یک جا خالی است و من باید تا ساعت ۱۱:۳۰ در فرودگاه باشم. از منزل ما تا فرودگاه پنجاه دقیقه راه است. خیلی عجله داشتم. یک ساک دستی کوچک دارم که ان را با یک دست لباس زیر و یک شلوار زاپاس پر کردم و در ساعت ۱۰:۵۰ راه افتادم. بسیار سریع رانندگی میکردم و بلاخره ۱۱:۴۰ در فرودگاه بودم. بعد از خداحافظی ، سریع خودم را به آقای که باهاش تلفنی صحبت کرده بودم رساندم. اولین سوالی که ازم کرد ، عرق سردی را در روی پیشانی من نشاند! رنگ از روم پرید! پاسپورت و شناسنامه ام را یادم رفته بود! وای ، انگار نمیخواست درست بشه. از ایشان پرسیدم که آخرین مهلته من کی میباشد؟ گفت تا ساعت ۱۴. فورا به دوستم آرامی ام زنگ زدم. گفت خودش ان نزدیکی ها نیست ، اما میتونه درست کنه که یکی مدارکم را به آنجا برسونه ، ده دقیقه بعد زنگ بزنم. خیلی ازحرفش خوشم آمد. یک ربع بعد زنگ زدم. گفت که میخواست خواهراش را بفرسته ، اما پیداش نمیکنه! دستپاچه پرسیدم خوب حالا چیکار کنم؟ گفت ناراحت نباش ، کمی مکس کرد ، و بعدش گفت: خانمم میاید. گفتم: چی؟ خانومت! گفت: فکرش نکن ، منتظر باش
- Rechte Erkenntnis. Dazu gehört die Erkenntnis und Akzeptanz.
- Rechte Gesinnung bedeutet, indem man nicht hasst und allen Lebewesen gegenüber Wohlwollen praktiziert.
- Rechte Rede meidet Lüge, Verleumdung, Schimpfen, unnützes Gerede und Klatsch und regt andere zu heilsamem Tun an.
- Rechtes Handeln vermeidet Handlungen, welche schlechtes Karma erzeugen. Wie beispielsweise töten, stehlen, Ehebruch etc.
- Rechter Lebenserwerb bedeutet, keinen Beruf auszuüben, der anderen Lebewesen schadet. Wie beispielsweise Metzger, Fischer, Soldat, Waffenhändler und Tierhändler.
- Rechtes Streben meint Begierde, Hass, Zorn, Ablehnung etc. bei Wahrnehmungen und Widerfahrnissen zu kontrollieren und zu zügeln.
- Rechte Achtsamkeit: Alle Aktivitäten, wie Stehen, Laufen, Atmen, Denken und natürlich auch das Handeln sollen achtsam gemacht werden.
- Rechtes Sammlung: Erst hier kommt es zu der eigentlichen und richtigen Erlösung und Freiheit. Rechte Sammlung bezeichnet die Fertigkeit, den unruhigen und abschweifenden Geist zu kontrollieren. Es geht hier im Wesentlichen um die Meditation, die vor allem die Konzentration auf ein einziges Phänomen (häufig der Atem) verwendet, wodurch der Geist von Gedanken befreit wird und zur Ruhe kommt.
 
